هدفگذاری؛ شرط لازم برای کسب موفقیت
تاریخ: 1394/07/21
از زندگی خود چه میخواهید؟ میخواهید در پایان روز، همین امروز، به چه چیزی رسیده باشید؟ 5 سال دیگر به کجا رسیدهاید؟ آیا اصلا هدفی دارید؟ اگر چنین است، آیا اهداف صحیح را برگزیدهاید؟ جواب شما به این چند سوال ساده میتواند نشان بدهد که آیا در زندگی خود موفق خواهید شد یا نه. هدفگذاری، اثری جادویی دارد. وقتی هدفی برای خود انتخاب میکنید، موانع کنار میروند، فرصتها از راه میرسند و انگار منابع مورد نیاز، خودشان را از غیب میرسانند اما برای مهار کردن این جادو باید اهدافی چالشبرانگیز، مشخص و شفاف در حوزههای مختلف زندگی خود داشته باشید...
هدف به زندگی جهت میدهد و آن را از روزمرگی و بطالت خارج میکند. وقتی هدفی دارید، روی فعالیتهایی که منجر به کسب آن هدف میشود، تمرکز میکنید و فعالیتهای غیرمرتبط و مزاحم را کنار میزنید. بیشتر کار میکنید و کمتر ناامید میشوید. در مقابل، آنهایی که هدفی ندارند، زندگیشان چندان رضایتبخش و مولد نیست. تحقیقات نشان داده که هدفگذاری باعث افزایش بهرهوری میشود اما هدفگذاری یعنی چه؟ هدفگذاری فرآیندی است که شما طی آن برای خودتان اهدافی شخصی تعیین میکنید. اهدافی که قابلسنجش و البته چالشی هستند. چرا چالشی؟ چون اگر اهدافتان دمدستی و آسان باشند، عملکرد شما را چندان تغییر نمیدهند. اگر مصمم هستید که برای خودتان هدفگذاری کنید، بد نیست در این شش گام، متن را همراهی کنید:
گام اول: چند حوزه مختلف برای موفقیت خود انتخاب کنید
باید برای تمام حوزههای اصلی زندگی خود هدف داشته باشید. این اهداف میتوانند حوزههای مختلفی را شامل شوند که البته عمدهترین آنها عبارتند از حوزههای مالی، روابط اجتماعی، خانواده، کار، معنویت، سلامت و تندرستی، افزایش ظرفیتهای فردی و سبک زندگی.
گام دوم: اهدافتان واضح باشد
باید به وضوح بدانید که چه میخواهید. اهداف مبهمی مانند «من میخواهم خوشبخت شوم» یا «میخواهم مردم مرا تحسین کنند» دستیافتنی نیستند. برای خلق اهداف خود از فرمول SMART استفاده کنید. طبق این فرمول، اهداف باید چنین باشند:
• خاص (Specific): هدف باید به نحوی بیان شود که واضح، دقیق و خاص باشد. هدف مبهم به درد نمیخورد.
• قابلسنجش (Measurable): هدف باید قابلسنجش باشد یعنی باید بتوانید بسنجید که تا چه اندازه به هدف خود نزدیک شدهاید.
• دستیافتنی (Attainable): هدف باید دستیافتنی باشد چون اگر غیرممکن باشد، خیلی زود دلسرد میشوید و خود را کنار میکشید. در عین حال، هدفتان باید چالشی باشد. تمرکز روی این چالش، به شما انگیزه میدهد.
• واقعبینانه/ ارضاکننده (Realistic/ Rewarding): هدفتان باید هدفی واقعبینانه باشد و تحقق آن مفهومی در پی داشته باشد. مثلا یادگرفتن زبان فرانسوی به صرف اینکه شما به این زبان علاقهمندید، راه به جایی نمیبرد مگر اینکه تسلط به زبان فرانسه بتواند تاثیر بارزی در سبک زندگی و وضعیت آینده شما داشته باشد.
• مبتنی بر زمان (Time-based): لازم است که برای رسیدن به هدف خود یک جدول زمانی داشته باشید و یک ضربالاجل برای آن در نظر بگیرید وگرنه هرگز روز پایان را نخواهید دید.
اگر حروف انگلیسی ابتدای این 5 مورد را در کنار هم قرار بدهید، واژه SMART (هوشمند، هوشمندانه) را خواهید داشت. به دو نمونه از یک هدف هوشمندانه توجه کنید:
1) من میخواهم تا آخر امسال در بین 10 درصد از برترین فروشندگان شرکت قرار بگیرم.
2) من هر سال 20 درصد به درآمد خود اضافه خواهم کرد.
گام سوم: اهداف خود را بنویسید
باید اهداف خود را بنویسید. هدفی که روی کاغذ آورده نشود، فقط «خواب پنبهدانه دیدن» است و بس. برای اهداف خود فهرستی تهیه کنید. اولین چیزهایی را که در مورد این اهداف به ذهنتان میرسد، بنویسید و طی امروز و روزهای بعد آنها را چند بار بازخوانی و ویرایش کنید تا بالاخره بشود آنچه واقعا میخواستید. نوشتن اهداف اهمیت زیادی دارد. فقط فکر کردن به اهداف کافی نیست. نوشتن باعث میشود تا هر کدام از آنها هویتی مستقل داشته باشند. بهتر است اولین مجموعه از اهدافتان به 4 تا 6 هدف محدود شود تا بتوانید بهتر و بیشتر روی آنها تمرکز کنید.
گام چهارم: برنامه خود را مکتوب کنید
هدف، آرزو نیست. برای تحقق آن باید کاری بکنید. ضربالاجل را دقیقا تعیین کنید. قصد از هدفگذاری این است که شما روی هدف تمرکز و برای آن انرژی داشته باشید. فرض کنید هدفتان این بوده که ظرف شش ماه، داستانی را منتشر کنید. باید این هدف را به اهداف ریزتر و ماهانه تقسیم کنید. مثلا تمام کردن 2 فصل از کتاب در هر ماه. برای سنجش میزان پیشرفت خود باید اهداف خود را از این هم ریزتر کنید. مثلا نوشتن روزی هزار کلمه. حالا اگر از منظر روزانه به هدف خود نگاه کنید، به راحتی دستگیرتان میشود که آیا این هدف واقعبینانه هست یا نه البته ممکن است اهداف خود را طور دیگری تقسیم کنید و واحدهای زمانی متفاوتی را در نظر بگیرید. به محض اینکه هدفی هفتگی یا روزانه را تعیین کنید، خواهید فهمید که آیا آن هدف دستیافتنی هست یا نه. بعد هم میتوانید سراغ مجموعه اهداف خود بروید و ببینید که در عمل چه کار میتوانید بکنید. آیا میتوانید در مورد آنها به هدفی روزانه دست پیدا کنید.
گام پنجم: اهداف خود را همیشه در ذهن داشته باشید
مرتبا اهدافتان را به خودتان یادآوری کنید. آنها را روی کارتی بنویسید و درساعاتی از روز ازجیب یا کیف بیرون بیاورید و به خودتان یادآوری کنید. قبل از اینکه از منزل خارج شوید، روی تکهای کاغذ، چیزی در باره هدف خود بنویسید و آن را کف اتاق یا سالن بیندازید. وقتی که برگردید، با دیدن آن تکه کاغذ دوباره به یاد هدفتان خواهید افتاد. از خودتان بپرسید که امروز برای نزدیک شدن به هدفتان چه کار مفیدی کردهاید. به همه اطرافیان خود بگویید که چه هدفی در ذهن دارید. از هر کار شاخصی که برای نزدیکتر شدن به هدف خود انجام دادهاید، یادداشت بردارید. دایما به هدف خود و به پیشرفتی که داشتهاید فکر کنید.
هر شب قبل از خواب به خودتان یادآوری کنید که امروز برای نزدیکتر شدن به هدف چه کاری انجام دادهاید. در خیال خود مجسم کنید که وقتی به هدف میرسید چه حس خوبی خواهید داشت. نتیجه نهایی کار خود را در ذهن به تصویر بکشید و با همان تصویر ذهنی به خواب بروید.
اصل «خواستن، توانستن است» را به خاطر داشته باشید. آنچه فکرش را میکنید همان چیزی است که در آینده نصیبتان خواهد
گام ششم: برای هدف خود، هر روز «یک کاری» انجام بدهید
هدفها به خودی خود محقق نمیشوند. هدفگذاری وسیلهای است برای اینکه به شما انگیزه بدهد. شما باید هر روز، کاری را برای رسیدن به هدف انجام بدهید. این کار نباید حتما خیلی بزرگ یا خیلی مهم باشد. فقط باید کاری، یک کاری را انجام بدهید. به تدریج که هر روز کاری را برای هدف خود انجام میدهید، خواهید دید که یافتن کار بعدی در روزهای آتی، آسانتر خواهد بود. مجموعه این کارها به تدریج به سمت هدف شتاب خواهد
گرفت و پیشرفت شما سریعتر و ناخودآگاهتر خواهد بود.
عامل تضمین کننده هدف
تعهد
میزان تعهدی که شما به هد ف خود دارید، بسیار مهم و تعیینکننده است. اگر کاملا به هدف خود دل نداده باشید، احتمالا تلاشتان به شکست منجر خواهد شد.
سنجش
باید بتوانید میزان پیشرفت خود را بسنجید. باید راهی پیدا کنید که نشان دهد آیا باید تلاش خود را بیشتر کنید یا اینکه آیا نیازی هست که روش خود را تغییر بدهید.
توانایی
از خودتان بپرسید که آیا تواناییها و مهارتهای لازم برای رسیدن به هدف را دارید؟ اگر نه، شاید کسب آن مهارتها، پیشنیاز هدف اصلی باشد.
تشابه
اهدافتان نباید با یکدیگر در تعارض باشند. وقتی در یکی از اهداف خود پیشرفت میکنید، ممکن است این پیشرفت روی یکی دیگر از اهدافتان تاثیر بگذارد. پس لازم است که دایما آماده باشید تا شاید به بازنگری و بازنویسی بعضی از اهداف نیاز باشد.
تعادل
هدفتان نباید چیزی نشدنی باشد که از همان اول کار محکوم به شکست باشید. میگویند مردی از غول چراغ جادو درخواست کرد که او را در برابر همه وسوسهها مقاوم کند. غول هم او را تبدیل به یک تکه سنگ کرد.
وفاداری
یادداشت کردن و نوشتن هدف امری ضروری و حیاتی است وگرنه وقتی کاری فوری و ضروری رخ میدهد، هدف اهمیت خود را از دست میدهد و در درجه پایینتری از اولویت قرار میگیرد.
تکرار
«امروز برای نزدیکتر شدن به هدف خود چه کار کردهام؟» باید در طول روز بارها و بارها این سوال و سوالات مشابه را از خودتان بپرسید و هدف را در ذهنتان مرور کنید.
ضرورت
هدف باید چیزی باشد که در زندگی شما ضروری و دارای ارزش است.
بازنگری
باید هر از گاهی اهداف خود را بازنگری کنید. اگر برای رسیدن به هدفی، هفتهها و ماهها است که کاری انجام ندادهاید، شاید اصلا آن هدف اهمیت زیادی در زندگیتان ندارد. در واقع، شاید اصلا هدف نیست. پس دوباره به فهرست اهداف خود مراجعه کنید و آن را بازنویسی کنید.
پاداش
پیشرفتهای خود را یادداشت کنید و آنها را بسنجید. با خودتان مهربان باشید. برای بیشتر کردن انگیزه به خودتان پاداش بدهید. جشن کوچکی برپا کنید.
فرآیند زمانبر
از یاد نبرید که هدفگذاری یک فرآیند پیوسته و زمانبر است، نه یک تصمیم آنی.
لذت
سعی کنید از لحظهلحظهای که برای رسیدن به هدف خود سپری میکنید، لذت ببرید.
استقامت
رسیدن به هدف نیاز به زمان دارد. باید میزان ثابتی نیرو برای رسیدن به هدف خود صرف کنید. زود خسته نشوید.
به نقل از سایت روان پژوه
|